رازمجنون

سید علی خامنه ای (پیرعشق)گفت: فریاد را علیه ستم آفریده اند...

رازمجنون

سید علی خامنه ای (پیرعشق)گفت: فریاد را علیه ستم آفریده اند...

رازمجنون

اگر با آمدن آفتاب ار خواب بیدار شویم نمازمان قضاست !
((( اللهم عجل لولیک الفرج ))))
*سیروا عَلَی اسْمِ الله (حضرت علی)

*وَ عَظِّمِ اسْمِ الله (حضرت علی)

*بِسْمِ اللهِ الَّذی لا یَضُرُّ مَعَ اسْمِهِ شَی ءٌ فی الارضِ و لا فی السَّماءِ و هُوَ السَّمیعُ الْعَلیمُ : به نام خدایی که زیان نرسد با بودنِ نام او به چیزی در زمین و نه در آسمان و اوست شنوای دانا

* هر جا بسم الله بگویند و صلوات بفرستند؛خداوند مَلَکی می فرستد که در آن مجلس غیبت نمی شود.(حضرت علی)

*بِسْمِ اللهِ الرَّحْمن الرَّحیمِ مفتاحُ کُلِّ کتابٍ: بِسْمِ اللهِ الرَّحْمن الرَّحیمِ، سرآغازِ هر نوشته ای است.(پیامبر اکرم)


مدیر رازمجنون: سیدعبدالله عابدین مطلق

آخرین نظرات

۱۸۱ مطلب با موضوع «شعرنوشت» ثبت شده است

۱۷
مهر

مرا با غصّه مَحرم آفریدند

دلم را از گِل غم آفریدند

همیشه در درونم روضه خوانی است

مرا مثل محرّم آفریدند

  • سیدعبدالله عابدین مطلق
۱۴
مهر

السلام علیک یا ابا عبدالله

روضه ات حال مرا سامان داد
اشک در روضه تنم را جان داد
چایی مجلس تو نوشیدم

  • سیدعبدالله عابدین مطلق
۱۴
مهر


ثار الله یاحسین
بانوای محرمت                         دست عطا و کرمت
خودمو میبینم آقا جون         نشسته توی هیئتت

  • سیدعبدالله عابدین مطلق
۱۴
مهر

دلبر آن است که خون ریزد و تاوان ندهد
یا اگر هم بدهد خون عزیزان ندهد
ای که در کشتن ما هیچ مدارا نکنی
بکش امروز که جز تیغ تو فرمان ندهد

  • سیدعبدالله عابدین مطلق
۱۴
مهر

شـده مـاه محـرّم سـرت سـلامت فاطمه

مه اشک است و ماتم سرت سلامت فاطمه

خون،روان از دو عین است مهِ قتلِ حسیـن است

****

شده عالم سیه‌پوش از داغ هفتاد و دو تن

  • سیدعبدالله عابدین مطلق
۱۴
مهر

محرم شد، فغان از دل بر آرید
زچشم خود چو باران خون ببارید
بگریید ای عزیزان تا که با هم
به زخم فاطمه مرهم گذارید

شاعر : استاد حاج غلامرضا سازگار

  • سیدعبدالله عابدین مطلق
۱۴
مهر

هوایِ ابری عالم
از برکت وجودِ شما دَم گرفته ایم
اذن عزا و روضه و ماتم گرفته ایم
ما دخل و خرج و رزقِ تمامی سال را

  • سیدعبدالله عابدین مطلق
۱۴
مهر

 راه را باز نمایید... محرّم آمد
دم بگیرید که هنگامه ی ماتم آمد
دست بر سینه نهاده، همه تعظیم کنید
مادری دست به پهلو، کمری خم آمد

  • سیدعبدالله عابدین مطلق
۱۴
مهر

من که با تربت تو کام لبم باز شده
اصل این نوکریم از ازل آغاز شده
مادرم درس غلامی تو ام می آموخت
اولین پیرهن مشکی من را می دوخت

  • سیدعبدالله عابدین مطلق
۱۴
مهر

تا می دمد از یاد تو در شهر نشان ها         
در معرضِ عطر کلماتند دهان ها
بوی تن تو با نَفَس خاک چه کَردَست    
کِامروز پر از بوی بهشتند جوان ها

  • سیدعبدالله عابدین مطلق