راه را باز نمایید... محرّم آمد
دم بگیرید که هنگامه ی ماتم آمد
دست بر سینه نهاده، همه تعظیم کنید
مادری دست به پهلو، کمری خم آمد
نوکران، سینه زنان، موی کنان، مویه کنید
سر برهنه ز جنان حضرت خاتم آمد
امشبی را که شب درد دل با یارست
سفره ی دل بگشایید محرّم آمد
پیرهن مشکی ما حوله ی احرام عزاست
در حسینه ی ارباب، خدا هم آمد
چشم ما گریه کنان وصل به چشم زهراست
زین سبب سلسله ی اشک، منظّم آمد
بر سیاهی عزا دیده ی ما روشن شد
بزم دلداگی یار فراهم آمد
روز محشر که همه ی خلق خدا حیرانند
رتبه ی زائر ارباب مقدّم آمد
قدر بال مگسی اشک بشوید دل ما
قطره ای پاک تر از چشمه ی زمزم آمد
عرضه بر دوست کنم نوکری یک ساله
که همه عشق خدا صاحب پرچم آمد
فاطمه منتظر آمدن ما بوده
لشگر گریه کنان شه عالم آمد
شاعر: قاسم نعمتی