آغاز ماه محرم
بیا و درد هجران محبّان را مداوا کن
نگاهی از کرم بر چشمهای بسته ما کن
تمام آفرینش بیتو باشد، جسم بیجانی
بیا با یک نگه، بر خلق، اعجاز مسیحا کن
بیا از غربت جدّت بگو، با مردم عالم
بیا و چشم ما را، از سرشک سرخ، دریا کن
بیا دست یداللهی، برون از آستین آور
طناب خصم را، از دستهای عمّهات وا کن
کنار علقمه با مادر مظلومهات زهرا
دو چشم خویش را دریا، به یاد چشم سقا کن
سر بالای نی، آوای قرآن، خندۀ شادی
بیا دروازۀ ساعات و زینب را تماشا کن
بیا! با اشک کن، همچون عموی خویش، سقّایی
بریز از دیده خون و گریه بر اولاد زهرا کن
بیا بیرون بکش از حنجر ششماهه، پیکان را
پسر که ذبح شد از تیر قاتل، فکر بابا کن
بیا تشییع کن با نوجوانان، نعش اکبر را
به اشک دیدۀ خود، شستشوی ماه لیلا کن
بریزد خون «میثم» تا به خاک پای یارانت
بیا او را برای روز جانبازی، مهیا کن