رازمجنون

سید علی خامنه ای (پیرعشق)گفت: فریاد را علیه ستم آفریده اند...

رازمجنون

سید علی خامنه ای (پیرعشق)گفت: فریاد را علیه ستم آفریده اند...

رازمجنون

اگر با آمدن آفتاب ار خواب بیدار شویم نمازمان قضاست !
((( اللهم عجل لولیک الفرج ))))
*سیروا عَلَی اسْمِ الله (حضرت علی)

*وَ عَظِّمِ اسْمِ الله (حضرت علی)

*بِسْمِ اللهِ الَّذی لا یَضُرُّ مَعَ اسْمِهِ شَی ءٌ فی الارضِ و لا فی السَّماءِ و هُوَ السَّمیعُ الْعَلیمُ : به نام خدایی که زیان نرسد با بودنِ نام او به چیزی در زمین و نه در آسمان و اوست شنوای دانا

* هر جا بسم الله بگویند و صلوات بفرستند؛خداوند مَلَکی می فرستد که در آن مجلس غیبت نمی شود.(حضرت علی)

*بِسْمِ اللهِ الرَّحْمن الرَّحیمِ مفتاحُ کُلِّ کتابٍ: بِسْمِ اللهِ الرَّحْمن الرَّحیمِ، سرآغازِ هر نوشته ای است.(پیامبر اکرم)


مدیر رازمجنون: سیدعبدالله عابدین مطلق

آخرین نظرات

فصل عزا آمد و دل غم گرفت
خیمه دل بوی محرم گرفت
زهره منظومه زهرا حسین
کشته افتاده به صحرا حسین
دست صبا زلف تو را شانه کرد
بر سر نی خنده مستانه کرد
چیست لب خشک و ترک خورده ات
چشمه ای از زخم نمک خورده ات
روشنی خلوت شبهای من
بوسه بزن بر تب لبهای من
تا زغم غربت تو تب کنم
یاد پریشانی زینب کنم
آه از آن لحظه که بر سینه ات
بوسه نشاندند لب تیرها
آه از آن لحظه که بر سینه ات
بوسه نشاندند لب تیرها
آه از آن لحظه که بر پیکرت
زخم کشیدند به شمشیرها
آه از آن لحظه که اصغر شکفت
در هدف چشم کمانگیر ها
آه از آن لحظه که سجاد شد
همنفس ناله زنجیر ها
قوم به حج رفته به حج رفته اند
بی تو در این بادیه کج رفته اند
کعبه تویی کعبه به جز سنگ نیست
آینه ای مثل تو بی رنگ نیست
آینه رهگذر صوفیان
سنگ نصیب گذر کوفیان
کوفه دم از مهر و وفا می زدند
شام تو را سنگ جفا می زدند
کوفه اگر آینه ات را شکست
شام از این واقعه طرفی نبست
کوفه اگر تیغ و تبرزین شود
شام اگر یکسره آذین شود
مرگ اگر اسب مرا زین کند
خون مرا تیغ تو تضمین کند
آتش پرهیز نبرد مرا
تیغ اجل نیز نبرد مرا
بی سر و سامان توام یا حسین
دست به دامان تو ام یا حسین
جان علی سلسله بندم مکن
گردم از خاک بلندم مکن
عاثقبت این عشق هلاکم کند
در گذر کوی تو خاکم کند
تربت تو بوی خدا می دهد
بوی حضور شهدا می دهد
مشعر حق عزم منا کرده ای
کعبه ی شش گوشه بنا کرده ای
تیر تنت را به مصاف آمدست
تیغ سرت را به طواف آمدست
چیست شفابخش دل ریش ما
مرحم زخم و غم و تشویش ما
چیست به جز یاد گل روی تو
سجده به محراب دو ابروی تو
بر سر نی زلف رها کرده ای
با جگر شیعه چه ها کرده ای
باز که هنگامه برانگیختی
بر جگر شیعه نمک ریختی
کو کفنی تا که بپوشم تنت
تاگیرم دامنه ی دامنت
شاعر:محمد رضا آغاسی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی