جریده و طبل و علم اوردم
کتیبه های محتشم اوردم
مشکی برای شب اب خریدم
خرمای تازه و گلاب خریدم
چایخونه رو تا که مهیا کردم
سماور و کتری رو برپا کردم
سوار کشتی نجات میچسبه
بعد عطش چایی نبات میچسبه
برای من سیاهی رنگ عشقه
بیرقمون سوغاتی دمشقه
همه حسینیه رو خوشبو کردم
نیتی کردم اب و جارو کردم
پرچم یا حسین زدم به دیوار
روضه بیایم به امید دیدار
محرم اومده هوائی شدم
از سر نو کرببلائی شدم
محرمی غصه بی اندازه شد
بازم اقا داغ دلم تازه شد
یک دهه با تو زندگی میکنم
یک دهه باز دیوونگی میکنم
با واحد و زمینه حال میکنم
با زخم روی سینه حال میکنم
پرم ندی به دام غم اسیرم
حرم ندی دق میکنم میمیرم
شاعر : علیرضا خاکساری