می آئی و دوباره غمی ناب می شوم
از چشمه های اشک تو سیراب می شوم
ماه محرّم است و خدا اشک می خرد
آری دوباره گوهر نایاب می شوم
بعد از نماز، وقت ادای عزای تو
مِن بعد، اهل هیئت و محراب می شوم
یک پرچمی به سر در این خانه می زنم
اینگونه در بهشت غمت باب می شوم
من در طواف اشک بگردم به دور تو
از حاجیان مهریه ی آب می شوم
فرقی نمی کند که کجا خدمتی کنم
هرجا که هست خادم ارباب می شوم
این روزها هوای تو را جستجو کنم
این ماه را برای تو بیتاب می شوم
حتّی غبار پرچم تو می دهد شفا
اینجا دخیل تک تک اسباب می شوم
شاعر : رحمان نوازنی