باز این چه آتش است که بر جان عالم است؟
باز این چه آتش است که بر جان عالم است؟
باز این چه شعلهی غم و اندوه و ماتم است؟
باز این حدیث حادثهی جانگداز چیست؟
باز این چه قصه ایست که با غصّه توام است؟
این آه جانگزاست که در ملک دل بپاست
یا لشگر عزاست که در کشور غم است؟
آفاق پر زشعلهی برق و خروش رعد
یا نالهی پیاپی و آه دمادم است؟
چونچشمه چشم مادر گیتی زطفل اشک
روی جهان چو موی پدر گشته درهم است
زین قصّه سر بچاک گریبان کروبیان
در زیر بار غصّه قد قدسیان خم است
گلزار دهر گشته خزان از سموم قهر
گویا ربیع ماتم و ماه محرم است
ماه تجلّی مه خوبان بود به عشق
رو به روز جذبهی جانباز عالم است
مشکوه نور و کوب درّی نشنأتین
مصباح سالکان طریق وفا حسین