زنده ماندم شب غمت آمد
ماه شب های ماتمت آمد
ساعت کار گریه کردن شد
فصل باران نم نمت آمد
حضرت یاس ناله سر داد و
بوی سیب محرمت آمد
مادرت گریه کن صدایم کرد
گفت شب های محرمت آمد
من شنیدم که اشک مرهم توست
کشتۀ اشک مرهمت آمد
بوی پیراهنی که غارت شد
تا حوالی پرچمت آمد
دل من را به کربلا ببرید
تا فراسوی نیزه ها ببرید
آمدم تا که نوکرت باشم
نذری پای منبرت باشم
منت توست بر سرم ور نه
من که هستم؟ که یاورت باشم
اذن گریه بده به چشمم تا
زخمی زخم پیکرت باشم
می شود پای نیزه ظهر دهم
زائر زخم حنجرت باشم
یا که با گریه های ده شبه ام
مونس داغ مادرت باشم
یاکه مثل نسیم پشت سرِ-
-ناقه دنبال خواهرت باشم
گریه کردم برای پیرهنت
جان عالم فدای پیرهنت
شاعر:مسعود اصلانی