ورود به محرم
الا ای عاشقان دیگر، غم عالم نمایان شد
دگر غمها ز داغ او، برایم سهل و آسان شد
ز چشمم اشک می ریزد، ز قلبم خون عاشورا
سبوی عین و شین و قاف، به روی دست مستان شد
بگو حاء و بگو سین و، بگو یاء و بگو نون و
و گو تیغ جفا هردم ز داغ عشق بر جان شد
ز داغش جامه کن پاره، و سر را بشکن و بنگر
که از داغ همین ایام، خدا هم زار و حیران شد
و زینب را سوی کوفه، برند و زار می گرید
به پیش گریه ی زینب ،ببین دشمن چه خندان شد
گهی رأس پر از خونش، به روی نی شود گاهی
بمیرم رأس پر خونش، به سوی صحن و ایوان شد
سروده: جعفر ابوالفتحی