به خاطر دین خودم، دین مردم…

از وقتی که داستان قوم انطاکیه رو خوندم، فهمیدم که حجاب و چادر برای حفظ دین خودم و دین مردمه…. برای اینه که از من به عنوان وسیله استفاده نکنن….برای اینه که زن باشم نه وسیله ای برای مرد….

داستان قوم انطاکیه این بود که وقتی حضرت موسی برای نجات قوم انطاکیه راهی جز سرکوب کردن سرانِ ستمگر اون ها نداشت، سپاهی رو آماده کرد و به سمت این قوم فرستاد. عده ای از مردم نادان قوم انطاکیه به سران خود گزارش دادند که موسی و سپاهیانش آمده اند تا ما را بکشند و ما را از این سرزمین بیرون کنند. بزرگان قوم با هم فکر کردند که چه کنیم که در برابر این سپاه بزرگ و عظیم بتونیم بایستیم.

بعد از پیشنهاد های مختلفی که دادند به نتیجه ای نرسیدند جز این که از راه حیله و نیرنگ سپاه حضرت موسی رو شکست بِدن. یک راه عجیب پیشنهاد شد. اون هم این که زنان و دختران خودشون رو برای اشاعه فحشا و انحرافات جنسی به سمت سپاه حضرت موسی بفرستند. آن هم در پوشش یک کاروان تجاری برای تأمین نیازهای سپاه حضرت موسی. این حیله و نیرنگ رو اچرایی کردند و نتیجه ای نداشت جز تضعیف ایمان سپاهیان حضرت موسی. تا آن جا که نوشتند بیست هزار و یا هفتاد هزار نفر از سپاهیان حضرت موسی به خاطر نگاه های هوس آلود به زنان و به دام افتادن آن ها به سبب مریضی هایی که رواج پیدا کرد و سپس بر اثر حمله گروه انطاکیه از بین رفتند.

پس برای حفظ دین خودم و دین مردم، چادر به سر می کنم؛ قربه الی الله

سنـد زهـرایی بـودنـم

نـه بـرای نشـان دادن فقـر در سریـال هـای کشـورم است …

نـه لبـاس متهمـان ِ دادگـاه و زنـدان هـا …

چـادر مـن تـاج بنـدگـی مـن است …

سنـد زهـرایی بـودنـم را امضــا میکنـد …!

طعنـه هـا دلسردت نکنـد بـانــو …

بـا افتخـار در کوچـه هـای شهـر قـدم بـزن …!

به چه خاطر بی حجاب باشم؟

همیشه از منِ چادری می پرسید چرا چادر می پوشی؟ چرا حجاب رو رعایت می کنی؟ ولی یه بار نشد بپرسید از اون بی حجاب که چرا حجاب رو رعایت نمی کنه؟ چرا بی حجابی رو انتخاب کرده؟ چرا برهنگی رو دوست داره؟

از چه زمانی براتون بیارم که حجاب رو رعایت می کردن خوبه؟ چه قومیتی رو قبول دارید که من براتون بیارم بگم اون ها هم حجاب رو در حد خودشون و بعضی ها هم بیشتر از ما ها داشتن؟  نمونه ذکر کنم؟

در کتاب زن در آینه تاریخ این طور اومده: با توجه به علل ذکر شده و بررسی آثار و نقوش به دست آمده، پیدایش حجاب به دوران پیش از مذاهب مربوط می شود و به این دلایل، عقیده عده ای که می گویند مذهب، موجد(پدید آورنده) حجاب می باشد صحت ندارد ولی باید پذیرفت که در دگرگونی و تکمیل آن بسیار مؤثر بوده است.

حتی در مورد چادر و مقنعه هم از متون تاریخی می شه فهمید که از پوشش های حضرت حوا هم بوده… توی خود قرآن هم اومده که حضرت آدم و حوا از همون اول پوشیده بودن. در ایران و در زمان ایلامی ها و مادها و پارس ها هم حجاب وجود داشته. در بین برخی از این ها هم که حتی خیلی بیشتر از زمان فعلی ما بوده… جالبتر این که کسایی که می گن حجاب رو عرب ها به ایران آوردن این رو بدونن خوبه که عرب ها اصلا حجابی نداشتن و فساد اینقدر بینشون شدت گرفته بود که اسلام حجاب رو دوباره بینشون زنده کرد. و اسلام هم دین عرب ها نیست و دین خداست که برای همه مردم اون رو انتخاب کرده…

خلاصه کنم حرفمو که یه مقدار هم از اون ها دلیل بخواید… ما که بر اساس فطرتمون این کار رو می کنیم….

 

خیلی یواشکی هایمان عوض شده است…

“خیلی یواشکی هایمان عوض شده است”… دروغ چرا؟ بعضی ها جوان که بودند یواشکی یک کارهایی می کردند! یواشکی ساکشان را می بستند و بدون این که پدر و مادر بفهمند با خودشان بیرون می بردند و به بهانۀ مدرسه، جیم می زدند و می رفتند جبهه. قبلش یواشکی دست برده بودند توی شناسنامه و سن شان را تغییر داده بودند. بعضی ها یواشکی دار و ندارشان را می دادند به فقرا یا کمک می کردند به جبهه. شب ها یواشکی از چادر یا اتاق یا سنگر می زدند بیرون و نماز شب می خواندند. یواشکی های شان هم عالمی داشت. * شهدا! شماکه صدایتان به خدا میرسد! به او بگویید خلوت های ما را نگاه نکند… “خیلی یواشکی هایمان عوض شده است”..

آزادی

همیشه در گوش چادرم این مصرع را زمزمه می کنم

من از آن روز که در بند تو ام آزادم

کنایه ای به پسران و دختران سرزمینم

داستان از آنجا شروع شد که…

تو اسم تمام هرزگی هایت را آزادی گذاشتی . . .

و من از آنجا بی غیرت شدم که…

فکر میکردم به تمدن رسیده ام !

—

فدای اون روی ماهت

واقعا دلت برا اون لحظه های

با خدا بودن

تنگ نشده…؟

واسه اون حجاب ناز دوران کودکی؟

آهای گل پسر…

دلت واسه اون غیرت دوست داشتنیت تنگ نشده که…

وقتی می خواستی

با یک خانم حرف بزنی…

این پا و اون پا میشدی…

لپ های نازت گل مینداخت..

زبون گلت لکنت می گرفت…

ولی الان اسمشو گذاشتی لارج بودن…!

درسته…؟

خواهرم ,داداش عزیزم

به احترام شهدا  حجابت، نگاهت

الگوی من مادر من است

از مادرمان یاد گرفته ایم که حجاب را برای خدا، برای آن که خدا دوست دارد، برای آنکه دیگران به خطا نروند رعایت کنیم. روزی مردى نابینا پس از اجازه گرفتن وارد خانه امام على علیه السلام شد. پیامبر دیدند که حضرت زهرا علیهاالسلام بلند شدند و فاصله گرفتند و خود را پوشاندند .
پیامبر فرمودند: دخترم! این مرد نابیناست.
حضرت فاطمه ى زهرا در پاسخ فرمودند: اگر او مرا نمى بیند، من او را مى بینم؛ و اگر چه او نمى بیند ولى او بوی مرا استشمام مى کند.
قالت فاطمه علیهاالسلام: ان لم یکن یرانى فانى أراه و هو یشم الریح.
در این جا بود که رسول خدا (ص) حضرت زهرا را تصدیق کردند و فرمودند: شهادت مى دهم که تو پاره ى تن منى.

 

منبع: المناقب، ابن مغازلى: ص ۳۸۰، حدیث ۴۲۸٫ مستدرک الوسائل: ج ۱۴، ص ۲۸۹٫ احقاق الحق: ج ۱۰، ص ۲۵۸

گمنام ترین حاجیه

بـر چادر مشکی ات ، نستعلیق می نویسم عشق را ...

 

 

وقتی که ...

 

این اِحرام سیاه را می پوشی و حج شکوهمند حیــــــا را به جا می آوری ،

 

 

آنگـــاه

 

طواف می کنند تو را صفوف فرشته هــــا

 

 

و متبرک می کنند بال هایشان را

 

به تـــار و پــود حریــم آسمانی ات ...

 

 

تـــو ! گمنــام ترین حاجیـــه ی ِ امروز زمـــان هستی بانـــو جــان !

چادرم سند بندگی

می گویند سیاهی چادرم ، چشم را می زند؛

چشم آدم های حریص و هرزه را ،

چشم را که هیچ ؛

خبر ندارند تازگی ها دل را هم می زند ؛

دل آدم های مریض و بیمار دل را ؛

از شما چه پنهان چادرم دست و پا گیر هم هست ؛

دست و پای بی بند و باری را می بندد ؛

چادر برای کسانی است که نمی خواهند عزت آخرتشان را به لبخند های هرزه بفروشند!

چــــــادرم سند بندگی و عبودیتم را امضا می کند...