رازمجنون

سید علی خامنه ای (پیرعشق)گفت: فریاد را علیه ستم آفریده اند...

رازمجنون

سید علی خامنه ای (پیرعشق)گفت: فریاد را علیه ستم آفریده اند...

رازمجنون

اگر با آمدن آفتاب ار خواب بیدار شویم نمازمان قضاست !
((( اللهم عجل لولیک الفرج ))))
*سیروا عَلَی اسْمِ الله (حضرت علی)

*وَ عَظِّمِ اسْمِ الله (حضرت علی)

*بِسْمِ اللهِ الَّذی لا یَضُرُّ مَعَ اسْمِهِ شَی ءٌ فی الارضِ و لا فی السَّماءِ و هُوَ السَّمیعُ الْعَلیمُ : به نام خدایی که زیان نرسد با بودنِ نام او به چیزی در زمین و نه در آسمان و اوست شنوای دانا

* هر جا بسم الله بگویند و صلوات بفرستند؛خداوند مَلَکی می فرستد که در آن مجلس غیبت نمی شود.(حضرت علی)

*بِسْمِ اللهِ الرَّحْمن الرَّحیمِ مفتاحُ کُلِّ کتابٍ: بِسْمِ اللهِ الرَّحْمن الرَّحیمِ، سرآغازِ هر نوشته ای است.(پیامبر اکرم)


مدیر رازمجنون: سیدعبدالله عابدین مطلق

آخرین نظرات

شهیدسیدمهدی آل عمران

شنبه, ۱۹ مهر ۱۳۹۳، ۰۷:۵۳ ب.ظ



زندگی نامه شهید سیدمهدی آل عمران

(کسی که خدا را در زدن 7 تانک عراقی پیدا کرد)









درسال 42در خانواده ای مستضعف از نواده ی زهرای اطهر س که نسبش به علامه و محدث بزرگ سید نعمت الله جزایری که در نزدیکی خرم آباد به نام جایدر مدفون واز نواده ی امام هفتم حضرت موسی ابن جعفر ع میباشد،دراهواز متولد شد.
وی به علت این که نتوانست درس را ادامه دهد،در سنین طفولیت به شغل صافکاری پرداخت،تا اینکه در سن 14سالگی که مصادف با پیروزی انقلاب اسلامی بود توانست در انقلاب نقش اجداد طاهرینش را که در دفاع از دین مقدس اسلام بود،خدماتی انجام دهد.
و بعد از کار روزانه بصورت نیروی بسیج در ستاد مقاومت شهید مطهری شبانه از حریم جمهوری اسلامی پاسداری کند.
تااین که درسال 58به فرمان امام امت خمینی کبیر جهاد سازندگی تشکیل شد وبا حضور در جهاد سازندگی خدمت به محروم ترین قشر جامعه یعنی روستاهای ویران ایران بتواند دین خود را به مردم مستضعف انجام دهد،تا این که در سال 59جنگ تحمیلی شروع شد.
جهاد سازندگی که نهادی مردمی و برخواسته از متن انقلاب بود،با بسیج نیروهای جهاد گر جهت یاری رساندن به رزمندگان اسلام و مهندسی جبها ها،وظیفه خود میدانست که در این جنگ، نقش فعال داشته باشدو شهید مهدی آل عمران داوطلب در ستاد پشتیبانی جنگ جهاد سازندگی کربلا مشغول به کار شد.
وی با قبول مسولیت تعمیر ماشین های رزمندگان اسلام را در پشت خط مقدم جبهه ،قبول کرد،که مورد ترکش خمپاره دشمن قرار گرفت و چندین تشویق نامه از فرماندهان نظامی دریافت کرد ودر یک سفر کلیه ی برادران جهاد گر را به زیارت مرقد مطهر امام رضا ع بردند و پس از آن دیداری با رهبر کبیر انقلاب ترتیب داده شد و در دیدار امام خمینی رهبر پوست خود نمی گنجید و به امام امت عشق می ورزید.
تا این که در سال 61بخدمت نظام وظیفه اعزام گردید و در عملیات بیت المقدس در واحد تخریب فعالیت می کرد و مورد اصابت ترکش خمپاره بعثیون قرار گرفت و مدت بیش از یک ماه در بیمارستان بستری بود.
بعد از بهبودی دوباره در عملیات رمضان در واحد آر پی جی 7 به شکار تانک می رفتند و عرصه را بر تانک های دشمن تنگ می کردند.
سپس در والفجر مقدماتی شرکت نموده و در این عملیات مورد اصابت ترکش و موج انفجار قرار گرفت و مدت سه ماه در بیمارستان تهران بستری بودند و ترکش نزدیک نخاع و پشت گردن که بسیار جای حساسی بود و امکان فلج شدن ایشان بود که الحمد لله شفا یافت و توانست در عملیات بعدی که والفجر یک ودو بود شرکت کند.
تا این که مدت دوسال سربازی و شش ماه احتیاط ایشان در تاریخ30/9/63به پایان رسید و هر چه از طرف خانواده به ایشان اصرار شد که مشغول به کار شوند،حاضر نبودند و در پی فرصت بودند تا بتوانند در عملیات آینده شرکت نماید،چون اظهار می کرد در عملیات والفجر مقدماتی سه ماه بعلت موج گرفتگی در بیمارستان بستری بوده،تا اینکه در تاریخ 15/12/63در بسیج ناحیه2 اهواز ثبت نام کرده و آماده ی اعزام شد.
و چون دوره های مختلف رزمی را دیده بود و در عملیات های قبل شرکت نموده بود و با قدرت رزمی ایشان کاملا آشنا بودند در صف خط شکن قرار گرفت، و شب اول حمله حماسه ها آفرید و با همرزمانش به شکار تانک میرفت و بنا به گفته ی دوستانش که همراه او بودندو شاهد دلاوری او بودند، بیش از هشت تانک عراقی را را با آر پی جی7 منهدم و از کار انداخت و کلیه ی خدمه ی این تانک هارا کشت.
تا این که روز دوم از مقابل،مورد اصابت تیر مستقیم دشمن قرار گرفت و به آرزوی دیرینه اش که شهادت بود نائل گردید.
تیر به قلب ایشان اصابت کرد و توسط امداد گران به پشت جبهه انتقال یافت و پس از پانسمان به یکی از بیمارستان های اهواز حمل گردید و سپس جهت ادامه معالجات به بیمارستان امام خمینی تبریز منتقل و بستری گردید.
پدرش وقتی از مجروح شدن پسرش مطلع گردید،بسرعت خود را به تبریز رساند و توانست در آخرین لحظات حیاتش چند جمله ای صحبت نماید و شخصا اظهار می نمود که پدر جان از من ناراحت نباشید و این تیری که خوردم در مقابل کاری که کردم خیلی ناچیز است و خیلی بیشتر از این ها به دشمن ضربه زده ام و با زبان خودش می گفت که بیش از 8 تانک عراقی را منهدم نموده.
تااین که روز پنجشنبه ساعت 12 شب1/1/64در بیمارستان امام خمینی تبریز،زمانی که پدر بزرگوار ایشان بر بالینشان بودند به لقاء الله پیوستندو حادثه روز عاشورا را که حضرت امام حسین بن علی ع بر سر جسد علی اکبر ع حاضر بودند با فرزند شهید و دلبندش وداع کردند.
ان شاءالله خداوند به ایشان صبر جلیل و توفیق اداه راه شهید را به خانواده اش عطا کند وماهم از زندگی این پاسدار اسلام و جهاد گر شهید و عزیز،درس آموخته بتوانیم ادامه دهنده ی راهش باشیم.

جمع اوری شده توسط سیدعبدالله عابدین مطلق
نسبت با شهید :دایی بزرگوار

  • سیدعبدالله عابدین مطلق

نظرات  (۷)

  • سمیه حیدری
  •      اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم
  • رائفی پور
  • سلام سید جان 
    عیدت مبارک از مطالب تون همیشه در سایت قبلیت در سایت خبری مون استفاده میکردیم انشالله با مدد اقامون صاحب الزمان دوباره به فضا برگردید و وقت بزارید.


    روحش شاد یادش گرامی
  • لاله پرپر
  • آقا " تقصیر " شما نیست ...

     

    که " تصویر "شما نیست

     

    من آیینه ای پر شده از

     

    گرد و غبارم ..!

     

    ممنون از اینکه دعوتم کردین.

  • لاله پرپر
  • در سراپرده چشمان خود آن چشم به راه!


    نازنینا! نفَسى اسبِ تجلّى زین کن


    که زمین، گوش به زنگ ست و زمان، چشم به راه


    آفتابا! دمى از ابر برون آ، که بُوَد


    بى تو منظومه امکان، نگران، چشم به راه

     


    اللهم عجل لولیک الفرج

     

    سلام من همون مسافر قبل هستم آخرین زنگ دنیا

     

     

  • لاله پرپر
  •  امروز جمعه نیست ...

     

     " آقای " من ...

     

    قرار نیست که فقط غروبهای " پنجشنبه " تا غروب " جمعه "

     

    سراغت را بگیریم ...

     

    قرار نیست فقط " جمعه ها " انتظار " ظهورت " را بکشیم ...

     

    آری ...

     

    " شنبه " هم می شود از " دوریت " ناله سر داد ...

     

    " یکشنبه " هم می شود " انتظارت " را کشید ...

     

    " دوشنبه " هم می شود دنبال " گمشده " گشت ...

     

     " سه شنبه " هم می شود با " آقا " درد دل کرد ...

     

    " چهار شنبه " هم می شود به خاطر " آقا " گناه نکرد ...

     

    یا بن الحسن

     

    دوریت " درد " بی " درمان " است

     

     ای " پسر فاطمه "

     

    امروز " جمعه " نیست اما ... " دلم " برایت " تنگ " است 

     

    السلام علیک یا ابا صالح المهدی ( عج )

  • یوسف الهی
  • سلام.مطلب زیبا و جالبی بود.خوشا به سعادت شهدای اسلام.کاش ما هم روزی شهید شویم.دفعه ی اول که به وبلاگتون سر می زنم.انشاءالله بتوانم باز هم به این فضای معنوی وارد شوم.حقا که معنوی و ملکوتی بود برایم.
    التماس2آ
    یا زینب
    خدانگهدار

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی